اولین کارها
اولین خندیدنهات تو ماه دوماهگیت بود که من از خود بی خود میشدم . بینهایت زیبا میخندیدی. این عکس را من تو خواب ازت گرفتم تقریبا شکار لحظه ها بود . تو 3 ماهگیت دستات را شناختی و من و بابات را تشخیص دادی و تو ماه 4 شروع کردی به سر و صدا و چرخیدن و حرکت کردن . تو 5 ماهگیت با خنده ما میخندیدی . تو این ماه خیلی شیرین شده بودی . اصلا بغل هیچ کس غریبی نمی کردی .کامل دمر می شدی و وقتی خسته می شدی جیغ میزدی که برت گردونیم.تو ماه 5 دیگه همه چی را می گیری و ول نمیکنی تو ماه 6 میتونستی با کمک ما یکمی بشینی و یه کمی سینه خیز بشی و اون چیزی را که میخوایی بگیری و خیلی بیشتر دوست داری روی پاهات وایستی.تو همین ماه چند تا حرف هم زدی مثلا ...